میراث استانها، زهراکشوری: بندر هرمز کهنه که پس از حمله مغول از 700 سال پیش گم شده بود، در تازهترین بررسیهای باستانشناسان کشف شد.
باستانشناسان اعتقاد دارند میناب امروزی که به اشتباه هرمز کهنه خوانده میشود تنها بخش ییلاقنشین این بندر تاریخی بودهاست.
"سیامک سرلک"، سرپرست بررسیهای باستانشناسی میناب و رودان در این مورد به میراث خبر گفت: «بررسیهای باستانشناسی در 11 کیلومتری شهر میناب منجر به کشف شواهدی از هرمز کهنه در نزدیکی تنگه هرمز شد. این بخش دارای محوطههای به هم پیوستهاست که تا ساحل ادامه دارد.
به گفته وی این محوطهها بالغ بر 10 کیلومتر وسعت دارد که بخش زیادی از آن در حاشیه تنگه هرمز قرار گرفته است.
سرلک افزود :«بسیاری اعتقاد داشتند شهر میناب همان بندر تاریخی هرمز است که 700 سال پیش به دلیل حمله مغولها متروک و پس از افول رونق اقتصادی سیراف، جایگزین آن میشود اما مطالعات زیست محیطی نشان میدهد شهر میناب از 10 هزار سال پیش تا امروز همین شرایط را داشته و در این محدوده زمانی هرگز این شهر در کنار ساحل قرار نگرفتهاست. در صورتی که بندر هرمز کهنه به دلیل رونق اقتصادی سواحل خود شهرت دارد. بنابراین یکی از اهداف ما در این بررسیها پیدا کردن محل اصلی هرمزکهنه بود که شواهد و مکان هسته اصلی آن به دست آمد.»
به گفته سرپرست بررسیهای باستانشناسی میناب و رودان بررسیها نشان میدهد شمال شهر میناب امروز بخش ییلاق نشین بازرگانان و تاجران بندر هرمز کهنه بوده است. شمال شهر میناب یک منطقه کوهستانی خوش آب و هواست که بارزگانان به ویژه تاجران خارجی را در فصول گرم بندر در خود جا میداد. اما هسته اصلی هرمز کهنه در کنار تنگه هرمز قرار داشته است.
سفرنامههایی که در روزگار پیشین نوشته شده از هرمز به عنوان بندری پر رونق یاد می کند و توصیفهای جهانگردان و سیاحان آن روز از هرمز کهنه هیچ همخوانی با شهر میناب ندارد.
سرلک یکی از ویژگیهای بسیار مهم بندر هرمز کهنه را ارتباط تجاری مستقیم آن با خلیجفارس و دریای عمان دانست و افزود:« در این بندر کشتی ها به راحتی تردد میکردند و مبادلات بسیاری با مراکز تجاری و اقتصادی جهان آن روز از جمله هند وچین، ونیز، سواحل شمالشرق آفریقا و سواحل کرانه جنوبی خلیجفارس در دوران سلجوقی تا اوایل ایلخانی داشتهاند.»
بندر هرمز کهنه در زمان حمله مغولها رونق خود را از دست میدهد و حکام محلی آن پس از متروک شدن این بندر مقر حکومتی خود را به بندر جرون(هرمز امروزی) انتقال میدهند.
سرلک در این مورد به میراث خبر گفت: «البته این بندر به فعالیتهای اقتصادی و تجاری خود تا دوران قاجار ادامه میدهد اما از آنجا که نظارت حکومتی و دولتی بر مبادلات نبود هرگز نتوانست رونق دوران پیش را باز یابد.»
با نگاهی به تاریخ و برسی وضعیت اجتماعی زندگی مردمان در اعصار مختلف این تداعی بوجود می آیدکه اگر حاکمیتی دلسوز؛سعادتمندی مردمان را در نظر داشته باشند باتدابیر و تمهیدات هوشمندانه میتوانند کامیابی و حیات آبرومندی را به مردم هدیه نمایند.در این مبحث با پرداختی اجمالی وضعیت و شرایظ زیستی و معیشتی هرمز را مورد مداقه قرار میدهیم.
سر آرنولد ویلسون در کتاب خلیج فارس(چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب ١٣۴٨ به نقل قول از ابن بطوطه در ١٣۵۵میلادی مینویسد:
شهر کهنه در کنار ساحل واقع است و بنام مغستان نیز موسوم می باشد؛ شهر جدید روبروی آن در وسط دریا واقع است و بین آن و خشکی تنگه کوچکی از آب به وسعت سه فرسخ قرار گرفته است.هرمز جدید که ما بدانجا وارد شدیم جزیره است و جرون پایتخت آن میباشد .شهر هرمز شهر بزرگ و قشنگی است که بازار معموری دارد و در حکم انبار تجاری هند و سند میباشد زیرا امتعه و محصولات هندوستان از آنجا به عراق و فارس و خوزستان می رود.پادشاه در همین شهر اقامت دارد و ساکنین جزیره عموما با ماهی و خرما که از بصره و عمان می آورند تغدیه مینمایند.
ایاز پانزدهمین پادشاه هرمز کهنه نخستین پادشاه شهر جدید گردید و اسم اصلی را به یادگار وطن قدیم خود به هرمز مبدل ساخت. پس از احداث و استقرار شهر تازه مدتی بین آنجا و سلاطین کیش و بحرین جنگ و نزاع بر پا بود تا بالاخره هرمز بر هر دوی آنها تفوق یافت و سلطان آن موسوم به قطب الدین در سنه ١٣٢٠ میلاد ی کیش و بحرین را به تصرف خود در آورد.
آبه رینال توصیف جامعی از اوضاع اجتماعی شهر جدید الا حداث کرده و می گوید:
هرمز پایتخت مملکت وسیعی گردید که از یکطرف قسمت اعظم خاک عربستان و از طرف دبگر کشور ایران ضمیمه آن بود. منظره این شهر در نظر تجار و مسافرین از سایر بلایاد مشرق زیباتر و مجلل تر جلوه می کرد.مردمان مختلفی از جمیع اقطار معموره عالم بدانجا آمده و امتعه و مال التجاره خود را با ادب و احترام کاملی که در هیچ یک از مراکز تجاری دیگر دنیا نظیر آن دیده نمی شود با هم معاوضه میکنند.کف کوچه ها را با حصیر و در بعضی نقاط با قالی مفروش ساخته اند و برای جلوگیری از حرارت شدید آفتاب پرده های کتانی قشنگ در مقابل در خانه ها آویخته اند. اهالی در اطاق های خود گلدانهای چینی پر از گل و ریاحین قرار میدهند.شترهای زیاد با مشکهای پر از آب همیشه در میدان عمومی شهر حاضر هستند.شرابهای ایرانی و عطریات و انواع فواکه و ماکولات بحد وفور در اینجا یافت می شودو عالی ترین موسیقی های شرقی را در آنجا می توان شنید.خلاصه آن که تمول و ثروت و تجارت و ادب و نجابت با هم متفق شده و این شهر را مرکز سعادت و آسایش ساخته است.
وارثمان در سنه ١۵٠٣م یعنی اندکی قبل از ورود پرتقالی ها آنجا را دیده و از توصیفی که درباره آن کرده است معلوم میشود که شهر مذکور در موقع از حیث آبادی و عمران و از جهت توسعه تجارت بمنتهی ترقی و اعتبار رسیده بوده است.مشارالیه می گوید:
در طی مسافرت خود به شهر زیبائی رسیدیم موسوم به هرمز که در جزیره واقع است و تا خشکی ١٢ میل فاصله دارد . در این شهر مروارید فراوان یافت میشود و کلیه مایحتاج زندگانی اهالی را از نواحی اطراف می آورند.گاهی متجاوز از ٣٠٠ گشتی از ممالک مختلفه بقصد تجارت بدانجا می آیند.سلطان آنجا مسلمان است و همیشه تقریبا ۴٠٠ تاجر در آنجا اقامت دارند و بتجارت ابریشم و مروارید و احجار قیمتی و ادویه و غیره مشغول ند.خوراک ساکنین آنجا اغلب برنج است.
دورات باربوسا سیاح پرتقالی که در حوالی سنه ١۵١٨ ممالک مجاور اقیانوس هند را سیاحت کرده است تفصیل جامعی راجع به اوضاع هرمز در اوایل ورود پرتقالی ها نوشته و من جمله می گوید:این شهر با آنکه چندان بزرگ نیست فوق العاده تمیز و قشنگ است و خانه های آن بلند و از سنگ و ساروج ساخته شده است و هر کدام چندین پنجره دارد.کشتی هایی که به این شهر می آیندنمکهای فراوانی راکه در روی زمین یافت می شود جمع کرده با خود می برندو به سایر نقاط می فروشند. تجار این جزیره غالبا ایرانی و عرب هستند.ایرانی ها از زن ومرد مردمانی بلند قد و خوش قیافه هستندو بدنهایی ورزیده و یسیار شکیل دارند.مدهب ایشان اسلام است و موسیقی را خوب می دانندو چندین قسم ساز مختف دارند.عربها از ایشان سیاه تر و بی قواره تر ند.در این شهر عده زیادی تاجر معتبر و با سرمایه اقامت دارد و کشتیهای بسیار بدانجا رفت وآمد می کنند.بندر گاه جزیره خیلی خوبست و انواع مال التجاره از ممالک خارجی بدانجا آمده است و با اجناس بومی معاوضه می شود.
میناب در آغاز هرمز کهنه یا هرمز بری نامیده می شده که نام استان هرمزگان نیز از آن گرفته شده است، نام های دیگری نیز به این شهر کهن و با فرهنگ نسبت داده اند مثلاً یونانیان میناب را آنامیس یا آرامیس می نامیدند و در سفرنامه ها و کتب تاریخی از این شهر با نام های آموز، آرموص، ارگانا، آرموزا، خورموز، منا و ... یاد شده است و همچنین مغستان که مرکز هرمز کهنه بوده است و میان آب به دلیل فراوان بودن آب در اطراف آن، مینا به معنی جا و مکان به دلیل این که لنگرگاه و بارانداز کشتی ها بوده است و مینو هم به معنی روحانی به علت مذهبی بودن شهر میناب و هم به معنی بهشت شهرهای جنوبی، در نگاه اوّل با توجه به گرمای طاقت فرسای تابستان میناب شاید لقب بهشت دور از انتظار باشد امّا نخلستانهای وسیع و بیشمار، درختان زیبای انبه و انجیر، باغ های بزرگ مرکبات به خصوص درختان لیمو و مناطق وسیع زیر کشت صیفی جات میناب را به سر سبزترین منطقه هرمزگان تبدیل کرده است. میناب از جمله شهرهایی است که حومه آن از خود شهر بزرگتر بوده و جمعیت آن در روز با ورود مردمان حومه و عرضه انواع محصولات کشاورزی و صنایع دستی خیلی بیشتر بوده و جنب و جوشی افزون به شهر می دهد. گرچه هوای شهر در زمستان بهاری و دل انگیز است امّا گرمای تابستانش جان را به آتش می کشد، شاید همین است که مردمانش دل سوخته اند و خونگرم.2 ( فرهنگ مردم میناب ، سهراب سعیدی ، ائلشن ، تهران ، 1386)
شهرستان میناب در استان هرمزگان و در مختصات 5500 تا 5700 طول جغرافیایی و 2700 تا 2800 عرض شمالی واقع است. این شهر با مساحت 30952 کیلومتر مربع در جنوب شرقی استان هرمزگان قرار گرفته است و از « شمال با شهرستان رودان و از شمال غربی با شهرستان بندرعباس و از جنوب شرقی با شهرستان سیریک و جاسک و از جهت شمال شرقی به استان کرمان محدود می گردد و دریای عمان در جنوب غربی میناب قرار گرفته است.»3 ( فرهنگ مردم میناب ، سهراب سعیدی ، ائلشن ، تهران ، 1386)
شغل بیشتر مردم میناب کشاورزی و صید و صیادی می باشد، گروهی نیز به مشاغل دیگر از جمله کارمندی، تجارت، بازاری و....مشغول هستند. از جمله مناطق گردشگری و توریستی میناب می توان به دریاچه سد میناب، جنگلهای حراء بندرتیاب، رویشگاه ماندابی ، بهشت گمشده، باغات و مزارع کشاورزی، سواحل زیبای بندر های نزدیک و اطراف میناب، کوهستان پارک، مهمانسرای جهانگردی ، بام میناب و...اشاره نمود ؛ از مکانهای مهم تاریخی نیز می توان به: قلعه لاکوتی، قلعه هزاره «بی بی مینو» قلعه شاداب، قلعه گوربند ، قلعه کردر، قلعه محتاج سرباران، آرامگاه سیدشمس الدین، آرامگاه شاه مرعش در روستای چلوگامیشی، حمام زیرزمینی و...اشاره کرد. اما یکی از مکانهای دیدنی و پرطرفدار میناب پنج شنبه بازار است که از جمله موزه های فرهنگی و هنری بجای مانده از دوران کهن و از بازارهای سنتی و باستانی ایران است که هر ساله علاقمندان زیادی از داخل و خارج از کشور برای خرید محصولات و صنایع دستی روانه این بازار دیدنی می شوند. (فرهنگ مردم میناب )
نخستین سیاحی که از خلیج فارس و سواحل جزایر آن نام برده و از آن یادداشت هایی مانده سردار دریایی اسکندر نئارک (نتار خوس) است که مأموریت وی مطالعه ی خلیج فارس و دریای عمان بوده است؛ شک نیست که چون فلات ایران از روزگاری بس دراز، پیش از حملۀ اسکندر هم آبادان بوده است به سبب مساعدت طبیعت و سهولت ارتباط دریایی و دریانوردی، سواحل و جزایر خلیج فارس پیش از او هم، آباد و مسکن اقوام زنده و کوشا و دریا نورد بوده است. افسانه ها و اساطیر باستانی که به زبان یونانی و ملل مجاور خلیج فارس نوشته شده از غوغایی که در این دریای کهن می گذشته است، اشاراتی در بردارند. »[1]
ایلام و سومر سرزمین کهن ترین اقوام شهرنشین بشری و متمدن، کتابت و مدنیت و نظام زندگی خود را در کنار همین دریای پرجوش و خروش و پرماجرای بنا نهاده اند. و خلیج فارس از زمان تشکیل تمدنهای اولیه بشری مانند: سومر، آکد، آشور و بابل اهمیت ارتباطی داشته است و از بنادر آن استفاده تجاری می شده است. بطوریکه هرمز بری یا هرمز کهنه- میناب- که تاریخ آن را به اردشیر بابکان نسبت می دهند تا قرن هشتم رونق فوق العاده ای داشته و تمام بنادر دریای عمان را زیر فرمان داشته است.
این بندر روزگاری پرجنب و جوش بوده و زمام داران بزرگی بر آن حکومت می کرده اند و هچنین از مردان پرکار آن می توان یاد کرد که با دورترین نقاط جهان که تا آن زمان شناخته بود داد و ستد داشتند. در سفرنامه ی مارکوپولو آمده است: « هرمز، بندری خوب دارد که بازرگانان از همه بخش های هندوستان با کشتی هایشان به اینجا می آیند و ادویه و سایر کالاهای تجاری می آورند مانند: سنگ های قیمتی و مروارید، ابریشم و پارچه های زربفت، به رنگ های گوناگون، و عاج و کالاهای دیگر و آن ها در این جا، در شهر کالای خود را به مردانی می فروشند، که آن را به همه جای جهان می برند و به بازرگانان دیگر می فروشند. هرمز واقعاً شهری است خیلی متنوع و پرتجارت [2] »
ادریسی ، استخری، مقدسی ابن حوقل، افضل الدین کرمانی، حمدا... مستوفی، ابن بطوطه و تقریباً همه ی منابع مهم تاریخی ، اهمیت هرمز کهنه ـ میناب ـ را به منزله ی بازار کرمان و بار اندازی طبیعی مورد تأئید قرار می دهد.
مقدسی بازار هرمز(میناب) را ستوده و می گوید: شهر بازار نیکو دارد و از قنوات مشروب می گردد و خانه های آن از خشت ساخته شده است و حمدالله مستوفی در نزهه القلوب (6 هـ. ق) می نویسد : «هرمز قدیم (میناب) از اقلیم دوم است و بنیان آن مربوط به اردشیر[3] (222م) می باشد؛ طول این بندر از جزایر خالدات صب و عرض از خط استوا له بر ساحل بحر فارس افتاده است و بغایت گرمسیر اردشیر ساخته بود و اکنون از خوف حرامی ملک قطب الدین آن را بگذاشت و در بحر بجزیره جرون شهر ساخت از هرمز کهنه تا آنجا یک فرسنگ است و در هرموز (هرمز = میناب) نخل و نیشکر بسیار است حقوق دیوانش که بر سبیل خراج به ایران می دهند و داخل کرمان است شش تومان است. [4]
ابن بطوطه سیاح مراکشی و مورخ عرب که در نیمه دوم سال 800 هجری قمری وارد آبهای خلیج فارس شده در سفرنامه اش چنین می نگارد: « هرمزـ میناب ـ شهری است بر ساحل دریا که مغستان نیز نامیده می شود. پادشاه آن سلطان قطب الدین تهمتن پسر تورانشاه از شهر یاران کریم و متواضع و نیکخوی است معمول وی این است که هرگاه فقیه یا صالح یا سیدی به هرمز وارد می شود او به زیارتش می رود و با هر کس در خور قدر و منزلت او معامله می کند.» [5]
افضل الدین کرمانی نیز که در زمان حمله ی مغولان به ایران می زیسته در کتاب خود عقد العلی للموقف الاعلی درمورد هرمز کهنه (میناب) چنین می آورد: « و بر جنوب جیرفت ناحیت هرمز است و ولایتی معمور بر لب دریا
متخُالِفُ الا کناف ضاعَفَ حُسنَها بَّرلها مفُصَی وَ بَحرُ مُترَعُ
و ارتفاع او زرخراجی و اسب تازی و مروارید باشد و امروز فرضه ی آن ساحلست و قوافل عراق روی به وی دارد. [6]
استخری نیز در مسالک و ممالک می نویسد: « هرموز ـ میناب ـ مجمع بازرگانان کرمان است، و فرضه دریاست او پس از حصن ابن عماره، از بندر معروف و مشهور «هرموز» نام برده است، و آن را فرضه کرمان به حساب می آورد»[7]
ابن حوقل در کتاب صوره الارض می نویسد : ... دریا به شهر هرمز (میناب) منتهی می شود که بندر کرمان آباد و پرگل و و گیاه و دارای خرما و هوای گرم است. نام دیگر هرمز (تیر) است و آن شامل خانه هایی است واقع در دره میان دو کوه می باشد که من در 330 ه.ق به آنجا رسیدم. امیر شهر آن زمان محمدبن مرزبان از مردم شیراز که ملقب به صاحب السیف و القلم بود. همچنین ابن حوقل هرمز را بندرگاه و مرکز تجارت کرمان و محل داد و ستد آورده است از مسجد جامع و رباط و از تعداد کم خانه های آن سخن به میان می آورد.» [8]
اما هرمز کهنه بندری نزدیک میناب بوده و بعد از حمله مغولها مردم هرمز کهنه به جزیره جرون ( جزیره هرمز کنونی ) رفتند و آنجا را به نام شهر خود، و به افتخار شهر خود هرمز نامیدند و پس از مرگ هرمز که قرن ها در ساحل فارس و بر سر « راه ادویه » و بر سر راه بازرگانی هندوستان و چین و امپراتوری روم و سرزمین های اسلامی یکی از بزرگترین باراندازها و بارکده های جهان بود، از سال 628 هجری قمری و در زمان اتابک ابوبکر، پادشاه فارس جزیره هرمز به جای بندر هرمز مرکز بازرگانی خلیج فارس شد.
« نام هرمز باستانی خیلی قدیمی است، چون منطقه ای است که در دهانۀ رود آنامیس- رود میناب امروزی- قرار دارد و نئارک با ناوگانش پس از سفر دریایی خطرناک خود از مصب سند، در حاشیۀ ساحل کرمان در آنجا لنگر انداخت آن زمان هم هرمز نامیده می شد.» [9]
« هرمز باستانی پس از حمله عرب ها به ایران بندری بوده است که زرتشتی های فراری در آنجا سوار بر کشتی می شدند و به فرار خود ادامه دادند. از سده دهم میلادی هرمز باستانی از نظر کالاهای کرمان و سیستان اهمیت داشته و کمی پیش از آمدن مارکوپولو به ایران این آبادی وارد بازار جهانی شده بود. هرمز کهن (میناب) در آن روزگار 40000 چهل هزار جمعیت داشته است. امروزه برای ما بدرستی معلوم نیست که چرا شهر بزرگ و خوب هرمز (میناب) به جزیره خشک و بایری منتقل شده است شاید علت این انتقال حمله مکرر قبایل خشن به هرمز بوده ا ست. که قدرت بزرگ روزگاران مشرق زمین به جزیره ای خشک و سوخته انتقال یابد.» [10]
درباره ی ساکنان هرمز باستانی می خوانیم، که آن ها سیاه چرده اند و پیرو دین اسلام ظاهراً کثرت سیاه چردگان، که ناشی از تجارت برده بود، به طور خاصی نظر مارکوپولو را به خود جلب کرده است. او اضافه می کند که مردم بندر هرمز از خرما شراب می گیرند و به آن ادویه می زنند که خیلی خوشمزه است. و در میان فراوردهای آن نیل بیش از هر چیز دیگری شهرت دارد. و کالاهای بازرگانی آن علاوه بر شراب عبارتند از برنج، غلات، طلا، نقره، مس، آهن و نمک و صادرات آن: عود، عنبر، کافور، مروارید، خیزران، عاج، چوب، صندل و ادویه. و این شهر بازرگانان ثروتمندی داشته که با هندوستان و چین در داد و ستد بودند و در فضای بزرگی در ویلاهای پراکنده ای که در اطراف شهر قرار داشت به سر می بردند. و انبارهای بزرگ کالا هم در پیرامون شهر وجود داشت. [11]
اما میناب امروزی که تاریخ آن با قدمت تاریخی هرمز قدیمی درآمیخته است، شهری آباد و پر رونق است. این شهر یکی از نواحی مستعد کشاورزی استان هرمزگان بوده و محصولات جالیزی، مرکبات و خرمای آن بسیار معروف است. [12] پس از تقسیمات کشوری در سال 1310، در شهر میناب شهرداری تأسیس گردیده و در سال 1334 میناب به شهرستان ارتقاع پیدا نموده و درحال حاضر میناب دارای سه بخش است که عبارتند از:
1-بخش مرکزی شامل: گوربند، حومه، بندزرک، تیاب، کریان است .
2- بخش سندرک که شامل» در پهن، سندرک و بنُدر است.
3ـ بخش هشتبندی ، شامل توکهور ، هشتبندی و...
منابع و مآخذ
ـ فرهنگ مردم میناب ، سهراب سعیدی ، ائلشن ، تهران ، 1386.
ـ احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم ، تألیف مقدسی ، ترجمه علینقی نزوی ، تهران ، بی نا ، 1361.
ـ حدود العالم من المشرق الی المغرب ، منوچهر ستوه ، تهران ، بی نا ، 1362.
ـ سفرنامه ابن بطوطه ، محمد علی موحد ، تهران ، بی نا ، 1367.
ـ سفرنامه ی مارکوپولو ، ترجمه منصور سجادی ، تهران ، بو علی ، 1369.
ـ صوره الارض ، ابن حوقل ، ترجمه ی جعفر شعار ، تهران ، بنیاد فرهنگ ایران ، 1345.
ـ عقد العلی للموقف الاعلی ، افضل الدین کرمانی ، علیمحمد عامری ، تهران ، روزبهان ، بی تا.
ـ مرکوپولو در ایران ، گابریل آلوس ، پرویز رجبی ، تهران ، اساطیر ، 1381.
ـ مجموعه راهنمای جامع ایرانگردی، حسن زنده دل ، تهران ، ایرانگردان ، 1377 .
ـ محاکمه خلیج فارس نویسان ، احمد مدنی و منوچهر رضایی پناه ، تهران ، توس ، 1337 .
ـ مسالک و ممالک ، اصطخری (استخری) ابوسحق ابراهیم ، ترجمه ی ایرج افشار ، تهران ، علمی و فرهنگی ، چ سوم ، 1368.
ـ پنج شنبه بازار و صنایع دستی میناب ، سهراب سعیدی ، قم ، موعود اسلام ، 1387.
تاریخ میناب با تاریخ شهر هرمز باستانی در آمیخته است. در حال حاضر خرابه های این شهر در نزدیکی شهر میناب قرار دارد و در واقع این شهر جای آن را گرفته است. در سال سیصد و بیست و شش قبل از میلاد، اسکندر مقدونی دریاسالار خود- نئار خوس (نئارک) - را از طریق مصب سند رهسپار خلیج فارس کرد. وی پس از عبور از سواحل مکران به دهانه رودخانه «آدمیس» در نزدیکی شهر هرمز رسید و مورد استقبال اهالی شهر قرار گرفت و چندین روز در این شهر اقامت کرد.
عده ای از مورخان، بنیانگذاری شهر هرمز کهنه را به اردشیر بابکان (پاپکان) ساسانی منسوب می دانند؛ در صورتی که چندین قرن پیش از آن سپاه اسکندر در این شهر اقامت داشته است. در حدود سال هزار میلادی یکی از شیوخ عمان به نام محمد برای تصرف خلیج فارس و سواحل آن هجوم آورد و از نارضایتی اهالی هرمزنسبت به حاکم وقت استفاده کرد و بندر هرمز را تصرف کرد.
پس از او، پسر وی به نام سلیمان وسپس فرزندان او حکومت شهر هرمز را به دست گرفتند در سال هزارو سیصد میلادی، جمعی از سواران مغول (نوادگان امیر تیمور گورکانی) به این شهر حمله کردند و خرابی بسیار به بارآوردند. در نتیجه امیر هرمز همراه با مردم شهر، بندر هرمز را ترک کرده و به جزیره هرمز کنونی مهاجرت نمودند و بدین ترتیب حکومت خشکی هرمز به جزیره جرون منتقل شد.
در سال های هزار و هفتصد و نودوسه تا هزارو هشتصد چهار میلادی سلطان عمان- سلطان ابن احمد- با حمایت انگلیسی ها، حاکمیت خود را در گواتر به ناصرخان- حاکم آن ناحیه- تحمیل کرد و نفوذ خود را در سواحل مکران گسترش داد و بدین سان سواحل دریای عمان نیز به دست وی افتاد. وی در رویارویی با ایران احتیاط می کرد؛ اما سعی کرد تا اداره بندرعباس و میناب را نیز به دست آورد.
در این ایام، آغامحمدخان قاجار به دلیل درگیری های داخلی فرصت نکرده بود تا قدرت خود را در جنوب کشور تحکیم نماید. بدین لحاظ جزائر قشم و هرمز تحت کنترل حکومت عمان قرار داشت. در سال هزار و هشتصد و پنجاه و دو با توافق دولت ایران و عمان عهدنامه ای تنظیم شد که طی آن، اراضی سواحل و جزیره های ایران و شهر میناب مجدداً به مالکیت ایران درآمد. میناب امروزی که تاریخ آن با قدمت تاریخی هرمز قدیمی درآمیخته است، شهری آباد و پررونق است. این شهر یکی از نواحی مستعد کشاورزی استان هرمزگان نیز هست و محصولات جالیزی، مرکبات وخرمای آن بسیار معروف می باشد.
میناب در آغاز (هرمز کهنه)یا" هرمز بری"نامیده می شد که نام استان هرمزگان از آن گرفته شده است .
نام های دیگر این شهر کهن و با فرهنگ :مثلا یونانیان میناب را آنامیس یا آرامیس می نامیدند ودر سفر نامه ها و کتب تاریخی از این شهر با نام های آموز ،آرموص ،ارگانا،آرموز ،خورموزر،منا ،مینا،مناب،مناو ،میناو،مینوو....یاد شده است و همچنین مغستان که مرکز هرمز کهنه بوده است و« میان آب »به دلیل فراوان بودن آب در اطراف آن بوده است .
"مینا"به معنی جا و مکان به دلیل اینکه لنگرگاه و بار انداز کشتی ها بوده است. "مینو"به معنی روحانی است که به علت مذهبی بودن شهر میناب و هم به معنی بهشت شهرهای جنوب می باشد.
میناب را به دلیل نزدیکی با دریا و وجود رود هایی در پیرامون آن ،میان آب نیز گفته اند،که اندک اندک به میناب تغییر یافته است.واژه میناب در گذشته به جهت شفافیت آب رود میناب ،مینا آب بوده ، که به مرور زمان و به دلیل دگرگونی حرف " آ "انداخته و به صورت واژه میناب در آمده است .
مردم محلی بر این باورند که در روزگار کهن دو خواهر به نام های (بیبی مینو)و (بی بی نازنین)این شهر را پایه ریزی کرده اند.
یکی از دژهای ویران شده شهر به نام دژ بی بی مینو در گوشه خاور شهر بازمانده است.و به این دژهزاره هم نیزمی گویند.
شهر و ناحیه میناب از دیر باز نه تنها به نام های گوناگون نظر جهانگردان را به خود جاب کرده، بلکه دستخوش یورشهای ویرانگر نیز بوده است.در محل امروزی شهر میناب ،شهری آباد که مرکز ایالت هرمز کهنه بوده ،قرار داشته است،که تیمور لنگ با یورش وحشیانه خود آن را خراب کرده و هفت دژ استوار آن را نیز ویران ساخته است.
از بازمانده های تاریخی این شهر دژ میناب است که شهر میناب بر دامنه آن بنا شده است . این دژ تا اواخر دوران قاجاریه مرکز حومت بوده و اکنون خرابه ای بیش نیست.
نخستین سیاحی که از خلیج فارس و سواحل جزایر آن نام برده،سردار دریایی اسکندر نئارک(نثار خوس)است که ماموریت وی مطالعه خلیج فارس و دریای عمان بوده است .شک نیست که چون فلات ایران از روزگاران بس دراز پیش از حمله اسکندر هم آبادان بوده است.
به سبب مساعدت طبیعت و سهولت ارتباط دریایی و دریانوردی ،سواحل و جزایر جلیج فارس پیش از او هم آبادان و مسکن اقوام زنده و کوشا و دریانورد بوده است.
افسانه ها و اساطیر باستانی که به زبان یونانی و ملل مجاور خلیج فارس نوشته شده است.از غوغایی که در این شهر کهن می گذشته است اشاراتی داشته است.
ایلام و سومر سرزمین کهن ترین اقوام شهر نشین و متمدن،کتابتو مدنیت و نظام زندگی خود را در کنار همین دریای پر جنب و جوشو پر ماجرا بنا نهاده اند و خلیج فارس از زمان تمدنهای اولیه بشری مانند سومر ،آکد،آشور وبابل اهمیت ارتباطی داشته است و از بنادر آن استفاده تجاری می شده استبطوریکه هرمز بری یا هرمز کهنه –میناب-به اردشیر بابکان نسبت می دهند تا قرن هشتم رونق فوق العاده ای داشته و تمام بنادر عمان را زیر فرمان داشته است.
نام هرمز باستانی خیلی قدیمی است چون منطقه است که در دهانه رود آنامبس _رود میناب امروزی –قرار دارد و نئارک با ناوگانش پس از سفر دریایی خطرناک خود از مصب سند در حاشیه کرمان در آنجا لنگر انداخت آن زمان هم هرمز نامیده می شد
هرمز باستانی پس از حمله عرب ها به ایران بندری بوده است که زرتشتی های فراری در آنجا سوار بر کشتی می شدند.از سده دهم میلادی هرمز باستانی از نظر کالاهای کرمان و سیستان اهمیت داشته و کمی پیش از پامدن مارکوپولو به هرمز قدیم بوده است.و از لحاظ وسعت منطقه در آن زمان در بر گیرنده مناطقی می شود که قسمتهای آبی آن تا جنوب غربی امتداد داشته است و قسمت عمده از خاک کشور عمان ،امارات متحده عربی،قطر ،بحرین و عریستان سعودی،کویت،رودبار کهنوج،احمدی حاجی آباد،جاسک،و همچنین منوجان و بشاگرد زیر نفوذ و سیطره حکام میناب که در دوران اساطیری به بندر خان بالغ و بعدا به بندر هرموز که هم اکنون پس از گذشت دورانی دور و در از ،آثار مخروبه های آن ابتدا در کشنو و بعد در دهستان بندزرک و گرازوئیه نمایان است.بندر گاه آن خور معروف چاه خاه و شاخه های فرعی آن در شمال روستای کرگان ، در سه کیلو متری غرب و جنوب این خرابه ها به چشم می خورد .
سرزمین هرمز کهنه(میناب)در گذشته های بسیار دور دارای مجد وعظمت بوده است که در طول تاریخ خود حوادث تلخ و شیرین پشت سر گذاشته است.
اقوام در تاریخ میناب
بدیهی است که در سرزمین هرمز اقوام کهن و با سایقه طولانی که همیشه یار و مرد کار حکام بودند وجود داشتند .که بدین شرح است :1)حبشیان آسیایی 2)بلوچ 3)کوچ
1)حبشیان آسیایی که به سیاه پوستان و بومیان میناب و رودان و…می گفتندحبشیان آسیایی دو نژاد متفاوت در منطقه هرموز موجودند یک دسته رنگ تیره دارند نه زیاد سیاه باشند و موهای مجعد و بلند دارند و اغلب نه چاق ونه لاغر و متوسط القامت هستند و بینی های تقریبا بلند دارندکه سابقا خرید و فروش نمی شدندو اینان بومی و ایرانی الاطل بحساب می آیندو اطلی ترین مردمان ساکن در هرموز می باشند.
دومین گروه از سیاهان که اصالتا ار آفریقا به سرزمین هرموز آورده می شدندو مشخصات ظاهری آنها به این شرح است :بدنی تنومند،ابانی کلفت ،چشمانی زرد رنگو داندانهای سفید دارندو بینی های پهن و موهای مجعد و فر دارندو اینان را در محلی در شرق قلعه میناء(میناب)معروف به قلعه زنگیان جمع می کردند و به کشورهای شرق،افغانستان،کرمان،سیستان،آسیایی میانه به عنوان برده صادر و می فروختند.حبشیان آسیایی از همان ابتدا شمشیر زنان بی بدیل برای حکام هرموز به حساب می امدند.
2)قوم بلوچ که حدود پنج هزار سال پیش از اطراف سواحل خزر ،گیلان به این منطقه مهاجرت یا تبعید شده و در قوم در آویدی هندوستان ادغام و در نژاد آنها مستهلک گشته و نام آنها در اواخر دوره هخامنشیان در تاریخ دیده می شود.
3)قوم کوچ شامل مردمان جیرفت ،رودبار،کهنوج،منوجان،بشاگرد و آنهائیکه زبان مشترک و بنام مُن مارزی گال معروف هستند می باشنداین قوم از مناطق کشور اوکراین به شمال کشور سوریه تبعید شده و تبدیل به نژاد کرد گشته و چون ملتی شرور ،آدمکش ،جنگجوبودندمورد بی مهری سلاطین قرار گرفتند و حدود چهار هزار پانصد سال پیش از کردستان به کرمان تبعید شده و در حوزه جیرفت اسکان یافته و سپس به رودبار ،کهنوجو بشاگرد پراکنده شدند.
نام آنها کوچ ،کوچمان،کوچمی،کوچجان و کوچخ بوده است و در اواخر دولت ساسانی نام آنها در تاریخ مشاهده می شود و آنها مردمانی شریر بودند که پیاده و به طور دسته جمعی طی طریق می کردند و جهت غارت مردمان به مناطقی دور دست چون سیستان ،کویر ،خراسان ،افغانستان،ری( تهران کنونی)،اصفهان،فارسو حتی تبریز رفتنه اند و این مردمان به همراه حبشیان و بلوچ ها یار و مدد کار حکام هرموز محسوب می شدند
آخرین قوم که در این منطقه بعد از اقوام مذکور قدرتمند و همیشه یار و مدد کار حکام هرموز محسوب می شدند قوم "قوم عرب بنی احمدی"است.
این همه برای میناب من و تو بود تاهمیشه به بلندای تاریخ جاودان باشد
تقدیم به تمام دوستداران میناب